اين نكته را هنگامي ميتوان پذيرفت كه ما مرحله قبلش را درست طي كرده باشيم و بعد بتوان در كاهش سرانه مطالعه كتاب براي تكنولوژي و گسترش استفاده از فضاي مجازي سهم مؤثر قائل شد؛ اتفاقي كه الان در اروپا هم رخ داده و مثلا در آلمان و فرانسه سرانه مطالعه پايين آمده و دليلش هم رويكرد عمومي به فضاي مجازي دانسته ميشود. در حالي كه ما واحدهاي قبلي را اصطلاحا پاس نكرده بوديم و آمار مطالعهمان بالا نبوده كه حالا پايين بودنش را گردن فضاي مجازي بيندازيم. منكر تأثير تكنولوژي در كاهش مطالعه نيستم ولي قطعا اين دليل اصلي نميتواند محسوب شود. به لحاظ وضعيت حاكم بر فرهنگ هر چه جلوتر ميرويم فضاي حاكم نااميدانهتر ميشود.
جامعه ما از آنچه فضاي فرهنگي ناميده ميشود فاصله گرفته و گويي مقوله فرهنگ هر روز دور از دسترستر از ديروز ميشود. موجهايي كه گاهي راه ميافتد قابل استناد نيست. موجي كه يك كتاب خاص يا چند فيلم راه مياندازند شاخص كلي ما را تغيير نميدهند. وضعيت فرهنگي، اجتماعي، سياسي و تا حدي اقتصادي باعث شده مردم اساسا فرهنگ را در سبد معيشتي خود قرار ندهند كه در اين ميان من سهم گزينه اقتصادي را چندان پررنگ نميدانم.
موضوع اينجاست كه در مورد مقوله فرهنگ، احساس نياز عمومي در جامعه وجود ندارد. بخش قابل توجهي از وضعيت آشفته فرهنگيمان ناشي از شيوههاي غلط مديريتي است. مديران فرهنگي معمولا اشتباه انتخاب ميشوند. به اين ترتيب مديراني كه اساسا مأموريتشان كمك به رشد و اعتلاي فرهنگ است از آنجا كه انتخابهاي غلطي بودهاند خودشان شرايط آشفته و بحراني را تشديد ميكنند و همه اينها دست به دست يكديگر ميدهد تا فرهنگ جايگاه شايستهاي در سطح جامعه نيابد.
- مديرعامل اسبق خانه سينما
نظر شما